نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - بهرام ایراندوست
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«نیروی کمکی چند خشاب تیر را از تیربار موجود بر روی قایق به سمت سنگر‌های ما شلیک کرد. هر چه ما اصرار کردیم تا جواب آن را بدهیم فرماندهان دستور دادند که بدون شلیک حتی یک تیر در درون سنگرهایمان به صورت دراز کش قرار بگیریم ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«ترکش به پای برادر بیات، مسئول تدارکات خورده بود و پای او را قطع کرده بود به طوری که فقط یک تکه پوست پای قطع شده را به قسمت بالای پا اتصال می‌داد. برادر آهومند که این وضعیت را دید به من گفت به سنگرتان برو و کاری کن تا بچه‌ها به این سمت نیایند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۷

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«ما، چون امکان بیرون آمدن و ایستادن در بیرون از سنگر برایمان مقدور نبود نمازهایمان را به صورت نشسته و در درون سنگر می‌خواندیم از سوی دیگر دشمن به این نتیجه رسیده بود که موقع نماز و یا خوردن صبحانه، ناهار و شام بهترین زمان برای وارد کردن تلفات به رزمندگان می‌باشد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۶

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«شهردار کسی بود که به نوبت در سنگر تعیین می‌شد و کسی که نوبت به او می‌رسید. تمام امور نظافت و تدارکات سنگر و شستن ظروف و مانند این کار‌ها را برعهده داشت که این بار نوبت شهرداری به سعید آقا رسید ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«در ورودی شهر سردشت تابلویی نصب شده بود که روی آن نوشته بود «به شهر شهیدان گمنام خوش‌ آمدید» و در زیر آن اضافه کرده بود. «قدم با وضو بگذار بر این دشت / به پاس حرمت شهیدان سردشت» ما هم با نوشته عمل کردیم و به پاس احترام شهیدان عزیزمان با وضو و درود و سلام وارد سردشت شدیم ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳

«دو نفر از بچه‌های زنجان نتوانستند از اتاقک‌های مربع بیرون بیایند پس اسلحه خود را حایل قرار داده بودند تا به کمک آن بیرون بیایند، ولی اسلحه از ضامن خارج شده و شلیک کرد که به چانه یکی از آن دو برخورد کرده و از سرش خارج شده بود و درجا شهید شد ...» ادامه این خاطره از زبان « بهرام ایراندوست » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

«در یکی از این عملیات‌های مشترک برادر جانباز قدیر مجتبوی با توجه به اینکه از بابت جانبازی دچار ضایعه شده بود، پابه‌پای دیگر رزمندگان شرکت داشت، ولی در آخر به سبب خستگی و بیماری، حالت بیهوشی به او دست داد که پرسیدند آیا در میان نیرو‌ها کسی هست که در قمقمه‌اش آب داشته باشد تا به صورت او بپاشند و مقداری آب در گلویش بریزند ...» ادامه این خاطره از زبان « بهرام ایراندوست » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

«به هنگام شروع عملیات من با قرآن استخاره کردم، سوره دهر آمد و دیدم که استخاره‌ام بسیار خوب است. پس تصمیم گرفتم تا پای جان در عملیات حضور فعال داشته باشم. عملیات بسیار موفقیت‌آمیز بود پس از آمدن من، عراقی‌ها که با شکست روبرو شده بودند. اقدام به بمباران شیمیایی منطقه عملیاتی کردند ...» ادامه این خاطره از زبان « بهرام ایراندوست » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۶۹۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۸

«موش‌ها در حدی بودند که اگر نان را در چفیه می‌ریختیم، چفیه را سوراخ می‌کردند و به سرعت نان را آلوده می‌کردند. نان را تمیز می‌کردیم و داخل چفیه می‌ریختیم و از سقف سنگر آویزان می‌کردیم، ولی موش‌ها باز از گونی سنگر بالا می‌رفتند و چفیه را سوراخ می‌کردند و نان را آلوده می‌ساختند ...» ادامه این خاطره از زبان « بهرام ایراندوست » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۵

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«پس از مدتی ما را به خرمشهر و آبادان بردند. ما در آنجا چادر زدیم، ولی چادر‌ها نمی‌توانست جلوی گلوله‌های توپ و بمباران عراقی‌ها را بگیرد. سنگر‌هایی هم که در زمین حفر می‌شد با سطح زمین همسطح بود و جریان هوا در آن گرمای خرماپزان در آن‌ها صورت نمی‌گرفت و محیط سنگر‌ها را به طور شدیدی خفه‌کننده می‌کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۱

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«یک روز فرماندهان اعلام کردند، آن‌هایی که در کوهنوردی مشکلی دارند و یا به دلیل کهولت سن نمی‌توانند از کوه بالا بروند، از صف بیرون بیایند، سپس گفت با سه شماره به طرف قله کوه بدوید و پایین بیاید ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس « بهرام ایراندوست » در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۹۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۳۰

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «به دلیل موقعیت شغلی که داشتم به هیچ وجه مسئول مربوطه با رفتن من به جبهه موافقت نمی‌کرد و با اصرار من در آخر، شرط گذاشت که جایگزینی برای خود قرار دهم، ولی هیچ کس را برای بهانه‌گیری به عنوان جایگزین من قبول نمی‌کردند که مسئولیت مرا بر عهده بگیرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس " بهرام ایراندوست " در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۸۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۱

نوید شاهد – در قسمتی از کتاب "موج انفجار" که خاطرات رزمنده جهادگر "بهرام ایران‌دوست" است، می‌خوانید: «به ترکی به مادرش گفت که برادرم به جبهه آمد، ولی عرضه نداشت تا شهید شود و من بتوانم یک پیکان به خاطر شهید شدن او بگیرم ...»
کد خبر: ۵۱۵۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «آخرین باری بود که توسط قطار نیرو به جنوب اعزام می‌شد، چون هواپیما‌های عراقی قطار‌ها را هدف قرار می‌دادند و چند بار قطار‌های حامل رزمندگان را بمباران کرده بودند ...» این خاطره را از زبان "رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست " در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۹

نوید شاهد - «گونی‌هایی که برای ساختن سنگر با خاک پر می‌کردیم بعضی مواقع توسط نیرو‌های تدارکات برای فرستادن آذوقه و ... مورد استفاده قرار می‌گرفت. یک بار درون یکی از این گونی‌ها آجیل‌های اعلا همراه با انواع شکلات ریخته بودند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس " بهرام ایراندوست " در سختی‌های اعزام رزمندگان به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۱۰۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲

نوید شاهد - «به دلیل موقعیت شغلی که داشتم و اداره‌ای که در آن مشغول به کار بودم، به هیچ وجه با رفتن من به جبهه موافقت نمی‌کرد و با اصرار من در آخر، شرط گذاشت که جایگزینی برای خود در زمانی که به جبهه می‌روم، قرار دهم، ولی هیچ کس را برای بهانه‌گیری به عنوان جایگزین من قبول نمی‌کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس " بهرام ایراندوست " در سختی‌های اعزام رزمندگان به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۹۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۳

نوید شاهد - «در موقع اعزام دیدم که همسرش اصرار داشت که نمی‌گذارم شما به جبهه بروید. شوهر بیچاره مدام خجالت می‌کشید و سعی می‌کرد تا دیگران متوجه نشوند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس " بهرام ایراندوست " در سختی‌های اعزام رزمندگان به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۹۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۵

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «فرماندهی اعلام می‌کرد: حال که در تنگنای محاصره قرار گرفتید، باید به یاد آقا اباعبدالله‌الحسین(ع) باشید که چه کار کرد. این رمز در بین آنان به این معنا بود که دیگر جز شهادت، راهی باقی نمانده ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس " بهرام ایراندوست " است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۷۵۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۴

نوید شاهد - «غذای ما را بیشتر اوقات نان خشک خرد شده تشکیل می‌داد. موش در جزیره بسیار فراوان بود و آنها به درون نان‌ها می‌رفتند، داخل آن فضله می‌گذاشتند به همین دلیل باید موقع خوردن غذا خیلی مواظبت می‌کردیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس " بهرام ایراندوست " از سختی‌های تامین غذا در جبهه است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۷۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۲۹

نوید شاهد - «یکی از قایق‌های نجات از کنار من گذشت و حرکت آن موجی درست کرد که تعادل مرا در آب به هم زد و آب مرا با خود برد. من هیچ چیزی متوجه نشدم و فقط فریاد می‌زدم که آب مرا می‌برد. عده‌ای فکر کرده بودند که من شوخی می‌کنم ...» ادامه این خاطره را از زبان "رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست " در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۱۱۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۰۶